گروه  دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

گروه دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

هرکجا سازی شنیدی ، شعر و آوازی شنیدی، از دلی رازی شنیدی ، یاد ما کن.
گروه  دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

گروه دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

هرکجا سازی شنیدی ، شعر و آوازی شنیدی، از دلی رازی شنیدی ، یاد ما کن.

در آغوش دریای پارس ( 11) شیراز

میخوام این پست رو تقدیم کنم به مهدی و یاسمن عزیز دوستان خوبی که در قسمتی از سفر مارو یار و یاور بودن و فرصتی فراهم کردند تا با هم همسفر باشیم.  

صدای گنجشک هایی که روی شاخه های درخت بالای سرمون جیک جیک میکردن و صدای گام هایی که گه گداری میومد از خواب بیدارم کرد.  

درسته تو همون پارکی بودیم تو شیراز که شب قبل بهش رسیده بودیم. قوری و ظرف آب رو برداشتم تا برم کمی از آبخوری آب بیارم و چایی فراهم کنم تا بچه ها بیدار شن و صبحانه بخوریم. دیدم یاسمن هم بیدار شده و میخواد بره که صورت بشوره . رفتیم و آب آوردیم ، راستش تو اینجا بود که تازه فهمیدم این پارک چقدر بزرگه. اسم پارک هم آزادی بود نزدیک میدان آزادی شیراز. آب رو که گذاشتم تا بجوشه رفتم پارک رو کمی بگردم ببینم چی داره چجوریه. اما در نهایت حیرت تو پارک گم شدم و کلی گشتم تا دوباره چادر رو پیدا کردم.  

وقتی برگشتم دیدم بچه ها صبحانه رو هم آماده کردن و مشغولن. نشستیم و باهم صبحانه خوردیم.   

ما یه نامه از هئیت کوهنوردی همدان داشتیم که تا به حال ترجیح داده بودیم ازش استفاده نکنیم. اصولا کمتر سمت سازمان ها میرفتیم و دوست داشتیم بیشتر تو طبیعت باشیم . ضمن اینکه چندان دل خوشی از سازمان ها نداشتیم چون رفتار بعضی هاشون طوری بود که انگار منت سرمون میذارن که جا بهمون میدن. ( مثل چیزی که بعداً تو قشم برامون اتفاق افتاد )  

اما تصمیم گرفتیم تو شیراز ازش استفاده کنیم و حمامی بریم و کمی هم استراحت کنیم . بنابراین اول تصمیم گرفتیم بریم جامون رو درست کنیم. پرس و جو کردیم و رفتیم تربیت بدنی شیراز. جا داره که ازشون تشکر کنیم چون با توجه به اینکه مهدی و یاسمن تو نامه ما نبودن خیلی باهامون راه اومدن و خیلی بهمون لطف کردن و باعث شدن کلی خاطره قشنگ از شیراز برامون بمونه. کمی طول کشید که طبیعی بود بعد نامه بهمون دادن تا بریم خوابگاه. آقایی هم اونجا بود که بسیار محترمانه با ما برخورد کرد.  

 

ناهار خوردیم و کمی استراحت و بعد رفتیم برای دیدن زیبایی های شیراز...  

 اولین جایی که رفتیم ارگ زیبای کریمخانی بود . 

        

ساخت ارگ بین سالهای ۱۷۶۶ و ۱۷۶۷ میلادی انجام شد و کریمخان بهترین معماران زمان خودش رو برای ساخت آن بکار گرفت. اون همچنین بهترین مصالح رو از داخل و خارج کشور تهیه و ساخت بنا رو به ‌سرعت تمام کرد. ارگ در دوره زندیه به‌عنوان محل استقرار حکومت و در دوره قاجاریه به‌عنوان محل زندگی فرمانداران محلی استفاده می‌شده.  عبدالحسین میرزا فرمانفرما حکم‌ران فارس، دستور به بازسازی مینیاتورهای نقاشی شده در این بنا داد. در سال ۱۳۵۰ این ارگ به اداره فرهنگ و هنر وقت واگذار شد. این بنای بزرگ  زیر نظر سازمان میراث اداره می‌شه و از چند سال پیش کار مرمت این بنا آغاز شده‌ تا به عنوان موزه بزرگ فارس مورد استفاده قرار بگیره. 

ارگ رو قبلا با فرهاد سالها پیش اومده بودم. زمانی که من مجرد بودم و فرهاد هم نوجوان بود. اما برای بقیه تازگی داشت و بسیار حیرت انگیز. درختان بهارنارنج معروف شیراز با حسی غریب در حالی که باد آرامی تکانشون میداد عطرافشانی میکردن و هر کسی رو مدهوش رایحه خودشون میکردند. 

 تو عکس بالا درختان بهارنارنج پشت سرمونن و باد هم در دامن لباس یاسمن به خوبی نمایانه.  

بعد از دیدن ارگ زیبای کریمخانی رفتیم به دیدن موزه پارس.  

 

کریم خان زند در داخل باغ نظر، عمارت هشت ضلعی (هشت و نیم هشت) زیبایی ساخت که به روزگار او این عمارت باشکوه محل پذیرایی از میهمانان، سفیران خارجی و انجام مراسم رسمی و اعیاد گوناگون بوده . بعد از مرگ کریم خان اون رو در اینجا به خاک سپردند و آغا محمدخان قاجار در سال ۱۲۰۶ شمسی به دلیل کینه توزی دستور نبش قبرش رو داد و استخوان‌های اون رو به کاخ گلستان منتقل کردند. و مجدداً در زمان رضاخان استخوان‌ها نبش قبر شد و به این مکان برگشت داده شد.این عمارت در سال ۱۳۱۵ هجری خورشیدی به عنوان اولین موزه شهرستانهای کشور مشغول به فعالیت شد. آثاری که داخل موزه پارس هست به سه دوره پیش از تاریخ، دوره تاریخی و دوره اسلامی تقسیم میشه. 

عمارت موزه پارس تابلوهای بسیار زیبایی داشت و عکس هایی که روایتگر زندگی مردم و حکام این منطقه از ایران بود. موزه پارس رو برای دیدن و خرید از بازار معروف وکیل ترک کردیم. جایی که خانم ها معمولا خیلی دوست دارن. بازار وکیل هم مربوط به دوران زندیه هست و با  حمام و مسجد وکیل یه مجموعه رو تشکیل میدن.  

 

خیلی دوست داشتیم می تونستیم خرید بیشتری کنیم اما خوب پولمون کم بود و فقط کمی شیرینی خریدیم.  

دیگه هوا داشت تاریک میشد که رفتیم به دیدن حافظیه که شیرازی ها خیلی دوسش دارن. باید اینم بگم که کمی هم بارون زد و حسابی هوا لطیف شد. یکی از شیرازی هایی که اونجا دیدیمش بهمون گفت ما شیرازی ها حتما باید هفته ای یکبار حداقل بیاییم اینجا . حافظیه واقعاً زیباست. 

  

جان فدای دهنش باد که در باغ نظر                                                 چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست  

حسابی تو حافظیه گشتیم و فالی گرفتیم و فاتحه ای خوندیم و تماشایی کردیم. دیگه شب شده بود که برگشتیم خوابگاه . شام خوردیم و رفتیم اتاق هامون و یه خواب حسابی تو تخت. بدنمون داشت تعجب میکرد.

نظرات 5 + ارسال نظر
حامد حسینی یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 23:13 http://rekabzan.blogfa.com

سلام آرش جان
مثل همیشه نوشته هاتو دوست دارم و از خوندنش حسابی لذت میبرم
اطلاعات خوبی رو در مورد این مکان هایی که بازدید کرده بودید رو ارائه دادی
خوشحالم که از شیراز راضی بودید خاطره خوبی از اونجا براتون به جای مانده
کاش آقا مهدی و یاسمن خانم هم با شما به داراب آمده بودند تا ما هم با آنها آشنا میشدیم

[ بدون نام ] یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 23:38

سلام
شیراز باطراوت*
آرش جان با این گزارش و روایت خوب- حس تازگی و طروات به من هم منتقل شد.
-------------
اون عکس سومی، این دو زوج خوشبخت هستن که به تمامی حس های زیبایی که گفی معنا دادن.و صد البته نجابت غریبانه فرهاد عزیز.
جدای از همه اون حس های لطیف و باطراوتی که گفتی...غربت فرهاد اشکما در آورد!چقد تو این عکس مظلومه
دل گرفتگی امشب و تصنیف جام مدهوشی استاد شاهزیدی....و غربت فرها در اون فضای باطراوت ایرانی...
------------------
شد زمین مست ، آسمان مست ، بلبلان نغمه خوان مست

باغ مست و باغبان مست

تو زمزمه ی چنگ و عود منی

نغمه ی خفته در تار و پود منی

تو باده و جام و سبوی منی

مایه ی هستی و های و هوی منی .........

---------------
یادمه .....گفته بودی که ندا طروات زندگی شماست.اطمینان دارم که آقا مهدی هم در مورد یاسمن خانم همین نظر را داره.
جا داره من هم بابت همه این احساس های خوب به شماها تبریک بگم.

الهام چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:55 http://www.nomadictourism.blogfa.com

سلام
خیلی عالی بود بویژه عکس ها و مخصوصا عکسی درب ورودی بازار بود.
ممنون از قسمت کردن سفرتون با ما

مهسامیدی مهر جمعه 27 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:44

درودبرانادانای عزیز

شیراز شهر عشقو زیباییوشهر حافظوسعدی.شیرازو خیلی دوست دارم.عکساتون بسیارزیبابود.وچقدرچهرهاتون توی عکسها انرژی خوبی منتقل میکنه

سلام. ممنون از محبتتون. بالاخره این پست رو هم خوندید. ایشالله آخرین قسمت سفرنامه رو به زودی خواهم نوشت.

فرزانه جمعه 27 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 17:41 http://www.1125.ir

با سلام.
ممنون از وبلاگ زیبا شما

لطفا ما را با نام "دانشجویان مدیریت جهانگردی" لینک نمایید.
www.1125.ir

منتظر اعلام شما هستم.
با تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد