همسفرم

 

سلام. امروز این عکس رو گذاشتم که مربوط به برنامه دشت شقایق سال 88 .  

دوستامون از زنجان و مشهد اومده بودند و یه مسیر 200 تایی رو باهم رکاب زدیم. حالا چرا این عکس رو گذاشتم؟  

چون این فرهاده . از اعضاء گروه و بهترین همسفر من در تمام سالهای عمرم . خیلی جاها باهم رفتیم.  

یادتونه تو پست قبلی نوشته بودم که محسن و نصرالله دل دریایی و سرسودایی دارن؟ 

این فرهادم همونجوریه. سرسودایی و دل دریایی اش معروفه. گرچه چندوقته جفتمونم گیرکردیم و نمیتونیم باهم سفر بریم. اما این دلیلی نیست که تو فکرمون و دلهامون همدیگرو یاد نکنیم و نخواهیم بازم باهم سفر بریم.  

فرهاد دور شده ولی خیلی نزدیکه . انگار همیشه پیش منه . انگار همیشه بامنه و با من میمونه. فرهاد خیلی کارش درسته. جوون خوبیه . گرچه جفتمونم تو یه چیز باهم مشترکیم « قدر جفتمونم هیچ کس نمیدونه » 

به امید روزی که بازم باهم برنیم به کوه. بزنیم به دشت. و بریم تا ندیده هارو ببینیم. 

راستی اون لباس نارنجی منم.