در آغوش خلیج پارس ( پیش درآمد)

بیست سال بعد، بابت کارهایی که نکرده‌ای بیشتر افسوس می خوری تا بابت کارهایی که کر...ده‌ای. بنابراین روحیه تسلیم‌ پذیری را کنار بگذار. از حاشیه امنیت بیرون بیا. جستجو کن. بگرد. آرزو کن. کشف کن. و سفر کن... مارک تواین
  
خوب الان که این پست رو دارم میگذارم سفر 14 روزه ما به خلیج پارس تموم شده . تو خونه نشستم و یه چای داغ کنارمه. بازم رسیدم به یه زندگی بدون هیجان و کاملا خطی. 
اما یه چیز این وسط بدجور کمه . یه حس عجیبی دارم که نمیذاره درست و حسابی فکر کنم به آینده و به گذشته. من یه چیزی کم آوردم. سفر تموم شده و من دیگه آرش قبلی نیستم . احساس میکنم پوستم تنگ شده و دارم میترکم. من متعلق به سفرم. برای سفرم. مثل موجی که تا بایسته دیگه موج نیست.  
در ابتدا میخوام از حمزه اکبری ( نائین ) احسان و مسعود و پدر بزرگوارشون محمد سنایی ( اردکان ) نصرالله جلیلی فر و پدر بزرگوارشون و مادر مهربون و همسر خوبشون ( یزد ) حامد حسینی و داداش خوبش و خانواده بزرگوارشون و بابک عزیز ( داراب ) تشکر کنم که مارو به منزل پر مهرشون راه دادن. بعد از مهدی و یاسمن مهربون که مسیر پاسارگاد تا شیراز رو با ما رکاب زدند بابت همراهیشون متشکرم. ضمن اینکه از همه مردمی که تو مسیر دیدیم و خیلی جاها دست مارو فشردند و یا دستی برامون تکون دادند ممنونیم.  
همه ایران رو دوست دارم چون همه ایران زیباست و همه ایران شگفتی در شگفتیه.  
سفرنامه رو به زودی مینویسم تا یادم نرفته. عکس هارم میگذارم . زیاد منتظرتون نمیذارم . مخصوصا آقای جلیلی فر.