سلام امروز آخرین روز از بهار و یکی از غم انگیزترین روزهای تقویم برای ماست. روزی که محسن عزیز پرکشید و ما را با دنیایی از بی تجربگی هایمان تنها گذاشت.
سه سال پیش در چنین روزی بود که چهارستون بدن مان آنچنان درد گرفت که هنوز هم کمر راست نکرده ایم. و چه درد دردناکی بود.
گاهی اوقات حسرت میخورم به رفتنش و پیش خودم میگم کاش منم همچین سعادتی داشتم. گاهی که با خودم خلوت میکنم میبینم مرگ اون از زندگی خیلی از ما خیلی زیباتره و پیش خودم میگم خوش بحالش. محسن سنایی رفت. اما تا هستیم یادشو و لبخندهای شیرینشو و دستهای مهربانشو فراموش نمیکنیم.
دلمون حسابی براش تنگه.
سلام
مطلبت رو خوندم جالب بود اگر چه من خیلی کم تو وبلاگ ها نظر می نویسم ولی فکر کردم برای وبلاگ شما نمی تونم نظری ندم
من مدیر یک وب سایتم به نام همیشه آنلاین
دوست داشتی با هم تبادل لینک کنیم
ما تو زمینه کارشناسی ارشد فراگیر فعالیت می کنیم
من سرو ناز هستم و دوست دارم با هم در صورت تمایل همکاری داشته باشیم
همیشه آنلاین - قدرتمند ترین وب سایت در زمینه فراگیر پیام نور
www.hamisheonline.com
منتظر پاسخت هستم
متاسفم که فقط شنونده خاطرات و تجربیاتی که شما دوستان با این عزیز داشتین بودم امیدوارم قدر عزیزان دریا دلی که هنوز در کنارمان هستند رو بدونیم و تا هستند با آنها باشیم که روزی حسرت این روزها رو نخوریم . هرچند دیدارش میسر نشد ولی انقدر خوبی از محسن عزیز شنیدم که انگار میشناسمش.
یادش گرامی
به قول یکی از دوستای محسن
خانه ی دوست در آن آبی آرام بلند است اکنون
خانه بی دوست مباد
دوست را باید یافت
آرش خان خوبه که امسال شما رو داریم. ایشالا همیشه خوش حااااااااااااال و تندرست و به راه باشید
روحش شاد یادش گرامی
ز دیده گر چه برفتی، نمی روی از یاد....
همیشه یه یادت هستم محسن جان. روزگار زیبایی با هم داشتیم. یاد باد آن روزگاران یاد باد
باغبانی پیرم.که به غیر از گلها از همه دلگیرم.کوله ام غرق غم است.عده ای بی خبرند.عده ای کورو کرند.وگروهی پکرند.دلم از این همه بد میگیرد وچه خوب ادمی میمیرد روحش شاد
محسن جان کجایی که یادت بخیر