گروه  دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

گروه دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

هرکجا سازی شنیدی ، شعر و آوازی شنیدی، از دلی رازی شنیدی ، یاد ما کن.
گروه  دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

گروه دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

هرکجا سازی شنیدی ، شعر و آوازی شنیدی، از دلی رازی شنیدی ، یاد ما کن.

فراخوان

روز 31 خردادماه سال 1387 یکی از تلخ ترین روزهای زندگی همه انسانهای آزاد و وارسته ای بود که به عشق و صلح و به بهتر بودن و بهتر زندگی کردن می اندیشیدند. روز تلخ از دست دادن یک مرد بزرگ و یک الگوی اخلاقی. روز پر کشیدن محسن سنایی اردکانی... 

و ... 

 

به همین مناسبت از همه دوستان خوبمان درخواست میکنیم در روز 31 خرداد ماه 1388 برای شادی روح محسن عزیزمان بر سر مزار او حاضر شوند و یادی از عشق به هم نوع ، طبیعت و مردانگی کنند.  

ضمن اینکه فرصت خوبی نیز برای دیدن دوستانی است که مدتهاست دلمان برایشان تنگ شده. 

شاد ، پیروز و پاینده باشید.

ادامه مطلب ...

یادشان بخیر

در حال حاضر منزل محمد آقای شاهکرم هستم و یادی از گذشته ها کردیم. یاد محسن عزیز و سایر دوستان رو کردیم. کمی ساز شندیم ( ممد آقا نواخت ) کلی خندیدیم و کمی هم بغض کردیم. اما خوب برای چی اینهارو دارم مینویسم!! 

برای اینکه بگم قدر این دوستان و لحظات زنگی تون رو بدونیم. یادمون نره ما همگی با هم هستیم که معنا و مفهوم کلی رو تشکیل میدیم و ما هستیم که درد و درمون هم رو می فهمیم.   

 

من و ممد

 

یاد محسن خدا بیامرز بخیر. یاد محمد شاهکرم ، یاد علی قوچانی و سپیده ، یاد مهسا و سارا ، یاد مریم بخشایش و شاهین رامز ، یاد رسول و دلارام ، یاد جعفر و نسیم ، یاد حسین اکبر زاده و امیرخدافرد، یاد احسان و مسعود ، یاد خانم یوسف پور و آقای سلیمانی ، یاد مسعود و سهیلا ، یاد آقای حسینی ، یاد خانواده عسگری ، یاد فرهاد خزایی ، یاد عدالت عابدینی ، یاد یاشار نظمی و میثم باتومی ، یاد سعید و آقای اسفیداری ، یاد محمد تاجران و همه کسانی که افتخار دوستیشان را داریم بخیر.  

از همه اینها کلی چیز یاد گرفتم. کلی بودن با اینها در من ایجاد تغییر کرده و به در کنار ایشان بودن افتخار میکنم. 

بیایید بیشتر یکدیگر را یاد کنیم و نگذاریم مشغله و کار و زندگی ما را از هم غافل کند. به امید دیدار همه کسانی که دوستشان دارم و می شناسم و همه کسانی که انتظار دیدنشان بی تابم کرده.  

گزارش مالی تجهیز کتابخانه روستای میانده

تاریخ

شرح

بدهکار

بستانکار

مانده

توضیحات

12/2/88

واریزی

10.000

10.000

15/2/88

واریزی

20.000

30.000

17/2/88

واریزی

50.000

80.000

17/2/88

فاکتور ش1

29.400

50.600

17/2/88

فاکتور ش 2

8.900

41.700

18/2/88

خرید نقشه

4.200

37500

19/2/88

واریزی

270.000

307.500

19/2/88

واریزی

20.000

327.500

19/2/88

فاکتور ش 3

23.200

304.300

19/2/88

فاکتور ش 4

22.300

302.000

20/2/88

فاکتور ش 4780

37.650

264.350

20/2/88

فاکتور ش2520

22.000

243.350

20/2/88

فاکتور ش 5

29.950

212.400

20/2/88

کره جغرافیایی

1.950

210.450

20/2/88

واریزی

20.000

230.450

22/2/88

قفسه ها

100.000

130.450

22/2/88

کرایه حمل

26.000

104.450

22/2/88

فاکتور ش 0404

4.300

100.150

22/2/88

فاکتور ش 1271

17.870

82.280

22/2/88

فاکتور ش 7

41.000

41.280

22/2/88

فاکتور ش 8

25.700

15.580

22/2/88

واریزی

20.000

35.580

22/2/88

نقدی آقای شرفی

10.000

45.580

22/2/88

روکش قفسه

11.500

34.080

22/2/88

کاغذ کادو

1.000

33.080

23/2/88

واریزی

1.120

34.200

23/2/88

فاکتور ش 1272

33.200

1.000

23/2/88

پیچ و مهره

1.000

0

۲۳/۲/۸۸

جمع کل

422.120

422.120

-

 

1- مبالغ به تومان می باشد.  

2- مبلغ 15۵.000 تومان پس از اجرای برنامه به حساب ریخته شد که یا در برنامه خیریه بعد در استانی دیگر مصرف خواهد شد و یا کتاب تهیه و به همان مدرسه اهداء خواهد شد.

دشت شقایق

گاه گداری من هم به دستای سوخته ام نگاه میکنم و یاد همه اونهایی که با هم بودیم می افتم. 

  

دشت شقایق 

خدا رو شکر میکنم که این برنامه هم به خوبی و خوشی انجام شد و تونستم گامی کوچک در مسیر رسالت انسانی ام بردارم. گزارش کلی برنامه رو خانم یوسف پور در وبلاگش گذاشته. سعی می کنم اونهایی که نگفته رو بنویسم. 

 

از حدود یک ماه قبل بعد از برنامه مرنجاب به این فکر افتاده بودم که با توجه به فصل بهار و سرسبزی منطقه ما در اردیبهشت ماه یک برنامه با کمک دوستان بریزم و ضمن لذت بردن از طبیعت از تجربیات اونها هم استفاده کنم. پیشنهاد ساخت یا تجهیز یه کتابخانه روستایی از اونجا شکل گرفت که به یاد مدرسه ای افتادم که در کاشان شب رو در اونجا گذرانده بودم و مهربانی ها و صمیمیتی که در اونجا حس کرده بودم و یاد کودکی خودم افتادم که در همین کلاس ها می نشستم و درس می خواندم . من کتابهای غیردرسی ام رو بیشتر دوست داشتم. چون برای خوندنشون زور بالا سرم نبود و با علاقه و با پول توجیبی خودم اونها رو میخریدم و همیشه برای بیشتر خواندن تشنه بودم. اما کتابهای در دسترس من همیشه علوم روز نبود . بنابراین به این فکر  کردم که بچه های روستاها چه میکنند!!  

  

کاروانسرای فرسفج

 

و تصمیم گرفتم که هر طور شده یه مدرسه روستایی رو با کمک دوستانم تجهیز کنم. راستش رو بخواهید خیلی دوندگی کردم تا تونستم مجوز آموزش وپرورش قلقل رود رو بگیرم و به خانم زندیه مدیر محترم مدرسه خدیجه کبری میانده برسونم. اما چون واقعاً میخواستم خدا هم کمکم کرد.  

با دوستانم در سراسر ایران تماس گرفتم و خیلی ها اعلام آمادگی نسبی و قطعی کردند. اما دو روز به برنامه مونده بود که همه بچه های تهران کم لطفی کردند و بهانه هایی آوردند و نیومدند. عدالت هم از قم ساعتها نشسته بود تو ترمینال که ماشین پیدا کنه که متاسفانه موفق نشده بود.  

علی اومد و سپیده و همه بچه های زنجان به جز بابای بنیامین کوچولو که براش آرزوی روزهای خوب می کنم و امیدوارم مشکلاتش حل بشه.    

در راه

 

بالاخره حرکت کردیم و رفتیم . مسیر رو بارها چک کرده بودم و میدونستم خیلی زیباست و از اینکه دوستانم هم خوشحال بودن و از اومدنشون راضی من هم خوشحال شدم. 

شبی که در کاروانسرا خوابیدیم غیر قابل وصفه . شب پر ستاره ای که زیبا و رویایی بود. شاید تا به حال 20 دفعه به کاروانسرای فرسفج  رفته بودم اما همیشه آرزو داشتم شبی تو یکی از حجره ها بخوابم که تو این سفر به آرزوم رسیدم.  

ساکن دشت شقایق

آقای سلیمانی و خانم یوسف پور ، سهیلا و مسعود و جناب حسینی ، علی و سپیده و همراه همیشگی فرهاد همه و همه عالی بودند و از همه شان چیزهای زیادی یاد گرفتم. 

خوشحالی بچه های مدرسه و مدیر ( خانم زندیه ) و تلاش بچه های طبیعتگرد از همه چیز برام ارزشمند تر بود. سفر خیلی خیلی خوبی بود که رفتیم و به دوستانمون اضافه شد.  

خدا رو شاکرم که کمکمون کرد تا این بار هم بدون حادثه برنامه مون رو اجرا کنیم.    

 

خدا را شکر

 

از همه کسایی که اومدند متشکرم و  برای همه اونهایی که نتونستن بیایند آرزو میکنم دوباره فرصت تکرار فراهم بشه تا بتونم در خدمت اونها هم باشم.

یک کتابخانه

بیشتر بخوانیم

سلام. ما تصمیم داریم در روزهای 23 تا 25 اردیبهشت یه تور سه روزه تو استان همدان برگزار کنیم . و جمعی از ایرانگردان و جهانگردان خوب ایرانی رو هم دعوت کردیم . در قسمتی از برنامه بنا داریم واسه یه مدرسه روستایی یه کتابخانه بسازیم . هر کدام از دوستان اگر علاقه مند هستند که به این طرح ( هدیه کتاب برای یک مدرسه روستایی) کمکی کنند می توانند از طریق همین وبلاگ با ما در تماس باشند. به این طریق که شماره تماسی از خودشان برای ما بگذارند تا ما با ایشان تماس بگیریم و کتابهایشان را به شکلی تحویل بگیریم.  دوستان ما در شهرهای قم.تهران.زنجان. همدان. یزد و مشهد هستند . کسانی که در این شهرها  یا نزدیک  به آنهاهستند می توانند کتابهاشون رو به ایشان بسپارند تا برای این حرکت خیریه به همدان برسانند. 

چون مدرسه مورد نظر ما یک مدرسه دخترانه شبانه روزیه کتابها ترجیحاً در رده سنی راهنمایی باشه. البته یه خورده بالاتر یا پایین تر هم ایراد نداره. بهتره در موضوعات هنری ، صنایع دستی، جغرافیا و سایر علوم تجربی ، حفظ محیط زیست ، ادبی و اخلاقی و نقشه باشه. 

عده هم هستند که به ما و سایر دوستان دورند و یا فرصت خرید کتاب رو ندارند. این دوستان اگر مایلند مبلغ مورد نظرشون رو قبل از 23 اردیبهشت به حساب 0100643599002 بانک کشاورزی به نام آرش خزایی واریز کنند تا به نیابت از ایشان کتابهای مورد نظرشون رو بخریم.شماره روی کارت برای دوستانی هم که میخواهند از طریق دستگاههای ATM واریز کنند6037701010944533  می باشد.

از همه دوستانی که از این طرح حمایت خواهند کرد نهایت تشکر را داریم.  

پس از اتمام برنامه گزارش برنامه + گزارش مالی برنامه منتشر خواهد شد.

  

گروه طبیعتگردی و دوچرخه سواری آنادانا- همدان