گروه  دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

گروه دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

هرکجا سازی شنیدی ، شعر و آوازی شنیدی، از دلی رازی شنیدی ، یاد ما کن.
گروه  دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

گروه دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

هرکجا سازی شنیدی ، شعر و آوازی شنیدی، از دلی رازی شنیدی ، یاد ما کن.

سفر به کویر مرنجاب

سلام. این بار می خوام گزارش سفرم رو گزیده بگذارم تا لااقل اگه نتوانستم تمامش کنم یه چیزی از توش در بیار. عکس ها را هم به زودی میگذارم. آماده شدنش کمی وقت میبره.  

قم به کاشان: 7 فروردین 1388 

صبح بعد از یک خواب راحت بیدار شدم. نمازی خواندیم ، نان تازه و عسلی خوردیم و به راه افتادیم. تا جمکران عدالت همراه من بود. جمکران مثل همیشه شلوغ بود . برای زیارت فرصتی نبود. در همین جا بود که از عدالت خداحافظی کردم. به زودی دلتنگ دیدنش شدم و جاده مرا فرا خواند که بروم و آماده گذشتن شوم. جاده مثل همیشه زیبا بود و پر از رمز و راز . در مسیر 20 کیلومتری کاشان بودم که پلیسی که در حال ثبت سرعت بود صدایم کرد. جلوتر رفتم و روبوسی کردیم . مرد خوبی بود . جناب آقای رحیمی . بعد از کمی کپ و گفت متوجه شدم با جوان ترین پلیس ایران که اهل خلخال استان اردبیل است روبرو هستم . کلی حال کردم. با یکی که رکورد دار بود روبرو شده بودم و اگر میشد دوست داشتم امضاء بگیرم.  

مسیر قم به کاشان مسیر کم شیبی است و اکثر طول مسیر کفی با شیب به سمت کاشان است. در بیشتر راه سبزی و خرمی وجود دارد. آب هم هست . اما کمی شور . اصلاً هم قم و هم کاشان آب خوبی ندارند و تا حد ممکن آب را میخرند . ساعت 2 بعد از ظهر رسیدم کاشان . بر خلاف همیشه رفتم تربیت بدنی که شاید جا و مکانی به بنده بدهند که البته بسته بود. ناگهان چشمم افتاد به پارچه ای که روی آن نوشته بود « ستاد اسکان آموزش و پرورش »  پیش خودم گفتم یک سری بزنم شاید شد. سر زدم و البته به هدف خورد. شش هزار تومان دریافت کردند و یک اتاق در مدرسه آیت الله غروی به بنده دادند. جای خوبی بود. کلاس اول ابتدایی خانم شریف.  

خیلی حس خوبی به آدم میداد. رفتم به سالها قبل خودم و کلاس اول ابتدایی. آقای شاهمردی . مرد خوب دوران کودکی ام. خوشا به حال خانم شریف. عکس بچه ها هم روی دیوار بود. 

عصر برای دیدن آثار تاریخی شهر کاشان رفتم . خانه طباطبایی، تپه سیلک، خانه بروجردی و حمام سلطان امیراحمد. بسیار زیبا بودند. ( اطلاعات آنها را خواهم گذاشت) متاسفانه در هشتی منزل تاریخی بروجردی بودم که باطری دوربین تمام شد. شب ساعت 9.20 بعد از کمی خرید آذوقه و شام به مدرسه برگشتم. سرایدار مدرسه جناب آقای قدرت ا... محمدی محبت فراوان به بنده کردند. 

نظرات 1 + ارسال نظر
یوسف پور سه‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 18:12 http://www.azadwoman.blogfa.com

بقیه گزارش؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد