گروه  دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

گروه دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

هرکجا سازی شنیدی ، شعر و آوازی شنیدی، از دلی رازی شنیدی ، یاد ما کن.
گروه  دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

گروه دوچرخه سواری و طبیعتگردی آنادانا- همدان

هرکجا سازی شنیدی ، شعر و آوازی شنیدی، از دلی رازی شنیدی ، یاد ما کن.

پاورچین پاورچین...

راستشو بخواهید چند وقته کمی گرفته ایم.  بعد از برنامه دشت شقایق تو اردیبهشت ماه برنامه خاصی نرفتیم. خیلی دلم میخواد یه برنامه چند روزه بریم. گاهی بی پولی ، گاهی بی وقتی ، گاهی خستگی و گاهی کمبود انگیزه.  

دوستان همرکابون تو سراسر ایران هم به جز چند تا بقیه تو رخوت اند.   

یاشار نظمی که زمانی دور ایران رو رکاب زد کلاً تعطیل کرده.  

محمد شاهکرم که مریضه و نمیتونه رکاب بزنه . کوهنوردی هاشم که میره ما بعداً میفهمیم. 

جعفر و نسیم هم که بعد از سفر دور دنیا به قول خودشون سکوت اختیار کردن و گوشی تلفنشون رو هم گذاشتن رو سکوت و انداختنش زیر مبل. 

حسین اکبرزاده هم که سربازه و نمیتونه جم بخوره و جایی بره. ( البته بجز تهران )  

مهسا ترابی که همیشه سرش شلوغه و چند وقته حتی شهر ری هم نرفته . 

حسن عسگری هم که طفلکی با اینکه دوست داره بره برنامه . خدا بخواد داره بچه دار میشه و سرش به اون گرمه. 

رسول و دلارام که اصلاً خبری ازشون نیست. 

حالا فقط خانم یوسف پور می مونه و عدالت عابدینی و علی قوچانی و سپیده. 

یوسف پور و گروهش که از هیمالیانوردها هم بیشتر کوه میرند و فرصتی برای بقیه ندارن. 

عدالت عابدینی هم که طفلکی همیشه دیر متوجه برنامه ها میشه و همش تو ترمینال از آخرین اتوبوس ها جا میمونه . یا هم اینکه ساختمون میسازه و برج هوا میکنه .البته عدالت خیلی پرتلاشه و همیشه رکاب زدن باهاش برامون باعث افتخار بوده. 

علی قوچانی و سپیده  هم خیلی از ما دورند . البته از نظر مسافتی.. 

حالا ما دوتا میمونیم ( آرش و فرهاد ) 

آرش بیچاره که با دست خالی و جیب خالی تر دوست داره برنامه هاش خیری هم به بقیه برسونه اما خیلی مواقع مورد بدقولی قرار میگیره و در آخرین لحظات برنامه هاش کنسل میشه و فرهاد هم که ... 

یه جنب و جوشی میخواد این قافله. خیلی تنبل شدیم. وا رفتیم یا دلامون داره وا میره. نکنه پیر شدیم. نکنه روزمرگی داره مثل خوره روحمون رو میخوره؟ بهتر بیشتر مواظب باشیم. رخوت آروم آروم و بی سرصدا میاد. پاورچین پاورچین...   


 

نظرات 10 + ارسال نظر
arshia سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 20:42 http://arshia2003.blogfa.com

salam ma ham delman az donia khon naraht nabash

عابدینی چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 13:13 http://www.peyamnama.blogfa.com

آخ دل ام پر خون شد از خوندن این متن

امیدوارم بعضی از خانم ها با فروختن قسمتی از طلاهاشون

و ما هم با جمع کردن پول های اضافه کاری هامون!

بتونیم یک اتوبوس بزرگ بخریم و این مشکل رو حل کنیم!

و همه رو دوباره دور هم جمع بکنیم الهی آمین ...

[ بدون نام ] چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 17:32

سلام
بگو هرچی درسته بنویسم درسته من محسن را ندیدم ولی عقایدش را خواندم وسادگی او را دیدم بهتره کمی فکر کنی شاید یادت امد که من به فکر محسن بودم یا نه

شبانکاره شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 16:26 http://shabankareh.blogspot.com

درود
امید که همیشه فعال و سرزنده باشید تا دیگران نیز از سر زندگی شما انرزِ بگیرن پاینده و سر بلند

همرکاب(حسن-ریحان-آروین) چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:22 http://hamrekab.blogfa.com

آرش جون مثل ما باور کن که همیشه در سفریم . دلم نمی خواد توجیه باشه . ولی افقهای باز زیادی در پیش داریم . بیا نترسیم اگه حسن زده پارکینگ . دیدی که چه همرکابهای کوچولی باحالی تو راهند . بیا شاد و امیدوار باشیم.

فرید چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:17 http://fariddoulatabadi.blogspot.com

سلام
ظاهرا کارای من تمومی نداره . تورو خدا اگه برنامهای دارید بگید به من هم بگید من خداییش کف کردم از بس یجا موندم یه برنامه بزارید یکم حالو هوا عوض شه

یوسف پور چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:41 http://www.azadwoman.blogfa.com

دوستت داریم آرش خان دلخور نباش روزگاره دیگه هر کس یه جور مشغوله.حال تورو هم وقتی مشغول کاری شدیو و صاحب زنو بچه می پرسیم سی دی انشالله دستت رسید دیگه؟الوعده وفا منتظریم

مهسا شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 15:35

سلام و درود بر شما داداش گلم

من حاضرم برای هر سفری که برنامه ریزی کنی . اومدم با برنامه های بهتر . خدا بخواد مشکلات بار و بندیلش رو جمع کرده و رفته . من منتظر برنامه جدید هستم که اگه قابل بدونید با شما همرکاب باشم.

یا علی

شاد و سرافراز باشید

محمد هادی دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 21:18 http://mhlrock.blogfa.com

وای که همش حرف دل من بود...
همه دوستای منم این مدلی شدن....
منم تنها شدم.....

یاشار سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:15

سلام رفیق!
یک شعر از پابلو نرودا برات گذاشتم. امیدوارم خوشت بیاد. خوشحالم که به حرکت می اندیشی!

اگر سفر نکنیم
اگر مطالعه نکنیم
اگر به صدای زنده‌گی گوش فرا ندهیم
اگر به خودمان بها ندهیم
مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد
هنگامی که عزت نفس را در خود بکشیم
هنگامی که دست‌یاری دیگران را رد بکنیم
مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد
اگر بنده‌ی عادت‌های خویش شویم
و هر روز یک مسیر را بپیماییم
اگر دچار روزمره‌گی شویم
اگر تغییری در رنگ لباس خویش ندهیم
یا با کسانی که نمی‌شناسیم سر صحبت را باز نکنیم
مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد
اگر احساسات خود را ابراز نکنیم
همان احساسات سرکشی که
موجب درخشش چشمان ما می‌شود
و دل را به تپش در می‌آورد
مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد
اگر تحولی در زنده‌گی خویش ایجاد نکنیم هنگامی که از حرفه یا عشق خود ناراضی هستیم
اگر حاشیه‌ی امنیت خود را برای آرزوی نامطمئن به خطر نیاندازیم
اگر به دنبال آرزوهایمان نباشیم
اگر به خودمان اجازه ندهیم
برای یک‌بار هم که شده
از نصیحتی عاقلانه بگریزیم
بیایید زنده‌گی را امروز آغاز کنیم
بیایید امروز خطر کنیم
همین امروز کاری بکنیم
اجازه ندهیم که دچار مرگ تدریجی بشویم
شاد بودن را فراموش نکنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد